خانه کودک بوستان
پسر گلم مدتها بود که نمیتونستم خانه بازی ببرمت.هر وقت هم تهران میومدیم زود برمیگشتیم.تا اینکه دیروز با خاله مرضیه رفتیم پاساژ بوستان تا تو توی خونه بازی اونجا بری و سرگرم بشی.برای اولین بار میاوردمت اینجا.خیلی شلوغ بود اون تایمی که ما رفتیم.اولش از من جدا نمیشدی تا ده دقیقه بعد خودت مشغول بازی با وسایل شدی.اول با لگو ها بازی کردی بعد رفتی سراغ بازیهای فکری که خوشت اومد از اونها و بلند نمیشدی.بعدش رفتیم سرسره بادی که نمیرفتی بالا و فقط میپریدی.فقط یه دور رفتی بالا اونم وقتی خلوت شد.از پله هاش رفتی بالا ولی همون بالا موندی و دوست نداشتی بیای پایین تا آخر سر با یکی سر خوردی اومدی پایین.
پسرم عزیزم از اینکه نتونستم زیاد ببرمت جاهای بازی یا پارک منو ببخش.از این به بعد سعی میکنم بیشتر ببرمت که زودتر به جمع عادت کنی و بیشتر لذت ببری.
شب که برگشتیم خیلی خوشحال بودی.از شهر کتاب اونجا هم یه جورچین حیوونات دریایی برداشتی و همش درش میاری و دوباره درستش میکنی.موقع خواب همش میگفتی مامان دوست دارم و بغلم میکردی.