امیرعلی نوراله زاده امیرعلی نوراله زاده، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

امیرعلی پسر بهاری

25 شهریور

1391/6/26 9:49
نویسنده : مامان فاطمه
720 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزی میشه حرکاتی که انجام میدی خیلی جدیده و این نشون میده که داری همینطوری بزرگ و بزرگتر میشی.بیشتر باهام حرف میزنی و از خودت کلماتی میسازی که معلوم نیست چی میگی و میخوای در مورد هرچیز برات توضیح بدیم و خودتم بعدش ادای توضیحات ما رو در میاری.

دور خودت میچرخی.ادای پریدن در میاری.البته اینا رو خیلی وقته انجام میدی ولی یادم رفته بود بنویسم.

دندون دهمی و یازدهمی و دوازدهم هم در اومدن.الان دو تا کرسی بالا و  دو تا هم پایین داری.

چند روز پیش با خاله مرضیه رفتیم پارک ارم.هم رفتیم نمایشگاه پاییزه و هم تو کمی اونجا بازی کردی اما با وسیله های اونجا نمیتونستی بازی کنی زیاد.فقط اسب گردون سوار شدی که خیلی خوشت اومد.دوربینم یادم رفت ببرم تا ازت عکس بگیرم.

چند تا سی دی آموزشی و کارتون هم برات گرفتم که دوسشون داری و با دقت نگاه میکنی.یکیشون کارتون "پوکویو" هست که برای سن تو خیلی سی دی خوبیه. یکی هم مجموعه کامل "ما با نی نی".سی دی سرود و آهنگهای "رنگین کمان" هم برات گرفتم و گاهی برات میذارم.

عاشق آب بازی هستی.تا یکی بره حموم محکم درو میکوبی که منم بیام آب بازی.

گاهی وقتا میری لای مبلا یا پشت پرده قایم میشی و هرچی صدات میزنیم صداتو در نمیاری و تکونم نمیخوری که مبادا از تکون خوردنت متوجه بشیم کجایی.آخر سر از دو تا پاهای کوچولوت که از زیر پرده یا لای مبل بیرون زده پیدات میکنیم.اون موقع دیگه از خنده غش میکنیم سه تایی...

بابا خیلی دوست داره و روز به روز بیشتر به هم وابسته میشید.

راستی خیلی قشنگ نماز میخونی.کنارم وایمیسی و سرتو میندازی پایین و زیر لب پچ پچ میکنی...کمی مکث میکنی ...دو دستتو میبری بالا و قنوت میگی.رکوع رو دو زانو میشینی و بعد سجده میری و مهرو بوس میکنی.

امروز صبح که از خواب بلند شدی آبریزش بینی شدید داشتی و سرفه میکردی.من و بابا هم با هم بردیمت دکتر.آقای دکتر گفت که بله آقا پسرتون سرما خورده و گلوش خس خس میکنه و کمی هم تنش داغه.چهار 5 تا دارو برات نوشت تا بخوری و بهتر شی.درد و بلات به جونم...

نقاشی

اولین نقاشیهای امیرعلی.

خودشو داره به زور اونجا جا میده آخههههههه...

یکی از مخفی گاههای امیرعلی.

اینجا داری برام سالاد درست میکنی.

حموم

عشق آب تنی.

بعد از یه حموم حسابی.

 و دیگه لالا لالا گل نازم...ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان ساجده
25 شهریور 91 1:15
سلام چه پسر نازی دارید خدا براتون حفظش کنه به وبلاگ پسر من سر بزنید خوشحال میشم پسر من تو جشنواره ماه رمضان سها شرکت کرده تا آ خر شهریور مهلت داره اگه به وبلاگش بیاید و بهش رای بدید ممنون میشم
خاله مرضیه
25 شهریور 91 15:54
سلام جیگل خاله آخ آخ آخ کی تورو سرما داد؟؟؟؟؟ .............. فدای مماخ کوچولوت بشم آبلیزش داله زودی بیا پیش خاله
صدف
26 شهریور 91 19:26
خدا حفظ کنه گل پسرت رو . مشالا خیلی دوست داشتنیه .

سمیرا مامان آنیتا
27 شهریور 91 12:01
نظر منو زودی تائید کن تا ناراحت نشدم
وااای اشتباهی پاک کردمش سمیرا جون ببخشیند...

مرضیه
27 شهریور 91 20:34
ای جووووووووونم هزار ماشالله
چه بامزه که میره قایم میشه. اون عکسشم که بین مبلهاست خیلی باحال بود
دندونای کباب خوریش مبارک
الان بهتره؟

ممنون مرضیه جون که به یادمون هستی.
هنوز خوب نشده وسرفه میکنه.


مامان طاها
27 شهریور 91 23:44
الهی این گل پسرم که مریض شده



آره اولین و آخرین بار قبل از این 7 ماهگیش سرما خورده بود.الان که شربتو میبینه یا اسمشو میشنوه فرار میکنه و گریه و زاری...
رضوان مامان رادین
28 شهریور 91 17:03
وای گلم تو هم مثل رادین سرماخوردی؟چقدر سخته.خداکنه هر دوتون زودتر خوب بشید


آره واقعا سخته.امیرعلی که هنوز سرفه میکنه.
ایشالله هردوشون زود خوب بشن.
مامان طاها
29 شهریور 91 3:01
انشا زودی خوب بشه ن اما خدا رو شکر طاها شربت و دارو هاشو خوب میخوره
سمیرا مامان آنیتا
29 شهریور 91 13:28
یعنی این یکی رو هم پاک کردی یا نت نداری که تائید کنی ؟


واااااااااا...عجیبه.اصلا نظرت نیومده.چرا اینجوری شده آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مریم مامان بهار
29 شهریور 91 18:28
به نظر من بدترین چیز سرماخوردگی بچه ها تو این فصله. آبریزش بینی هم هیچی ... عکسها خیلی با مزه اند مخصوصا امیرعلی در مخفی گاهاش.
مامان تارا و باربد
30 شهریور 91 0:44
الهی ماشالا چه نازه این گل پسر خدا سلامت نگهش داره انشالا
سمیرا مامان آنیتا
30 شهریور 91 13:53
یعنی کشتم خودم رو ها
یعنی مردم تا یه کامنت بذارم ها
تازه شم برای پرشین که باید رسما جون بدم تا بره







عشقمی امیرعلی خوش تیپ

خسته نباشید میگم واقعااااااا...
مرضیه
30 شهریور 91 21:14
فاطمه جان سلام ممنون از آرزوهای خوبت و اینکهکه بهمون سر میزنی
امیر علی جونم بهتره؟
والا نیکان وزنش بیشتر از شیره منه تا غذا. میکشه آدمو تا بخوره.
من صبحها بعد از شیر بعضی روزا سرلاک فرنی(اگه بزاره درست کنم) بیکوییت مادر یا ساقه طلایی میدم بعضی روزام هیچی نمیدم چون یا نمیخوره یا نمیذاره که درست کنم. آهان نونو گاهی ریز میکنم با پنیر خودش میذاره دهنش. کلا میدونی که دوست دارن خودش بخورن.
میان وعده بخور هم نیست. یه ذره میوه یا همون سرلاک و یسکوییت. اهل آب میوه و بستنی و .. نیست.
ماست خیلی دوست داره و میخوره
بووووووووس واسه گل خاله


ممنونم مرضیه جان.
امیرعلی اصلا پنیر دوست نداره.بیسکویت هم درست و حسابی نمیخوره.باید یه فکر اساسی کنم...
راستی هم اسم خواهرم هستیا......

خاطره مامان بردیا
31 شهریور 91 15:49
ای جونم... اون عکس مخفیگاهش خیلی باحال بود
سميه
1 مهر 91 22:19
چه جايي براي قايم شدن پيدا كرده پارسا هم پشت يكي از مبلها جاي قايم شدنشه اما نه به اين تنگي!
مامان سمانه
12 مهر 91 2:36
ای جانم که شما اینقدر ناز و شیطون هستید
romina
13 آذر 91 15:49
اين لباس آخريش شبيه لباس مهرسام جونمه كه براش از ساري خريديم الهي بگردم چه تو تنش نازه عكس لباسشم تو وبلاگش هست الهي بگردم