عزیز مامان
۱۷/۱/۱۳۹۰ ساعت ۵ عصر من به همراه همسرم و امیرعلی و پدر شوهر و مادر شوهرم رفتیم درمانگاه وصال برای ختنه کردن امیرعلی جونمون.
الهی فدای پسرم بشم که اونقدر گریه کرد که گریه منم درآورد.امیرعلی و باباش و بابابزرگش داخل اتاق بودن و من و مادرشوهرم هم بیرون اتاق منتظر.ولی صدای پسرمو میشنیدم که دردش میومد.پسر منم کم نذاشتو حسابی تخت رو خرابکاری کرد قربونش برم.نیم ساعت گذشت که اومدن بیرون و گفتن کار ما تموم شد.آقای دکتر هم گفت دیگه فردا میتونین ببرینش خواستگاری...
تنها شبی که گریه کرد همون شب اول بود.در کل امیرعلی من خدا رو شکر آرومه فقط کمی دل پیچه داره که امیدوارم با دارویی که دکترش داده بهتر بشه.وقتی گشنشه یا دل پیچه داره فقط توی خواب ناله می کنه تا من بیدارشم.
خدایا پسرمونو برامون نگه دار.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی